مشهد

دلم بدجور تنگه و هوای مشهد کرده. ی قسمت می شه؟ بیشتر از این نمی تونم تحمل کنم. مخصوصاً که این شبا مدام مشهدو میذاره




عاشق فراز 47 جوشن کبیرم

 یَا نُورَ النُّورِ یَا مُنَوِّرَ النُّورِ یَا خَالِقَ النُّورِ یَا مُدَبِّرَ النُّورِ یَا مُقَدِّرَ

النُّورِ یَا نُورَ کُلِّ نُورٍ یَا نُورا قَبْلَ کُلِّ نُورٍ یَا نُورا بَعْدَ کُلِّ نُورٍ یَا

نُورا فَوْقَ کُلِّ نُورٍ یَا نُورا لَیْسَ کَمِثْلِهِ نُورٌ

 اى روشنى نور این روشنى ده نور اى خالق نور و روشنى اى تدبیر کننده نور اى اندازه گیر نور اى روشنى هر نور اى روشنى پیش از هر نور و اى روشنى پس از هر نور اى روشنى بالاى هر نور اى نورى که مانندش نورى نیست

نظرات 38 + ارسال نظر
montazer یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:20 ق.ظ http://montazer65.blogsky.com

سلام.بهتون تبریک میگم .وبلاگ قابل ستایشی دارین.براتون از صمیم قلب آرزوی موفقیت دارم

پریسا یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:23 ب.ظ http://elmipsf.blogfa.com

سلام عزیزم اتفاقا منم خیلی این قسمتشو دوس دارمـــــ ـــــ
ایشالا قسمتت بشه
میشه ما هم بریم؟دلم هواشو کرده
.
اونور پست رمان نمیزاری؟

ل ی ل ی یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:16 ب.ظ http://MANNEVISI.BLOGFA.COM

دعای جوشن کبیر پراز فراز های دوست داشتنیه... :)

پریسا یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:16 ب.ظ http://elmipsf.blogfa.com

ویروسه چی؟:(
باشه ممنون میرم میخونم:*

پریسا یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:58 ب.ظ http://elmipsf.blogfa.com

همیشه جاهای حساس قطع میکنیا گفتم همون موقعه احمد نباشه اما بعد به فکر خودم خندیدم.........حالا چی میشه:(

پریسا یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:02 ب.ظ http://elmipsf.blogfa.com

آها فهمیدم آجی مالهکد وضیعت یاهوئه
امروز گذاشتمتش
مشکل از اونه
ممنون که گفتی:)
ادامه داستانو کی میری؟

پریسا یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:36 ب.ظ http://elmipsf.blogfa.com

آره اما انقدر موضو اومد تو داستان که اصن تصادف اول رو فراموش کردم
باشه پس منتظرم ممنون
میگم رفت؟؟

پریسا یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:09 ب.ظ http://elmipsf.blogfa.com

واییی مرسی عزیزم بعد افطار میخونم:* :* :*
نماز روزت قبول

پریسا یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:16 ب.ظ http://elmipsf.blogfa.com

زهرا یعنی میخوای چی کارش کنی؟
یعنی میمیره؟
زهرا چرا انقد داری بد و غمگین پیش میری؟
اصن چی شده که این میخواسته فرار کنه؟
مرسی که به خاظر من گذاشتیش خوندمش اما خوب میشه حالش نه؟
این دیگه نمیره دیگه؟نیما رو که کشتی.....

پریسا یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:11 ب.ظ http://elmipsf.blogfa.com

خوب من ازن پرسیدم قضاوت نکردم که خودت اولش نوشتی این پروانه خودش گفته به خاظر احمد به خونوادم پشت کردم و همه چیزاشو جمع کرده اینا
حالا نمیدونم شایدم میخواسته باهم برن ترکیه وسایلشوجمع کرده خو آخه چرا رفته پارک منتظرش؟
شاید میخواسته برن اصفهان
نمیدونم فقط باید منتظر باشم ببینم چی میشه

زینب یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:36 ب.ظ http://razebar0n.blogfa.com

ایشالا میشه!

پریسا دوشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:55 ب.ظ http://elmipsf.blogfa.com

ممنون الان میرم میخونم:*

پریسا دوشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:40 ب.ظ http://elmipsf.blogfa.com

اوه اوه لحظه حساسه میرسه به همون قراره پارک؟؟؟ اما چرا همه وسایلشو جمع کرده بود؟ خیلی دگیرم لطفا پست بعدی زودی بزار.....

پریسا دوشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:03 ب.ظ http://elmipsf.blogfa.com

آها پس مونده
اینم خوندم یواش یواش داره نزدیک میشه به اتفاق حال....
ممنون
فردا میزاری بعدیشو؟:)

پریسا چهارشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:34 ق.ظ http://elmipsf.blogfa.com

سلام عزیزم الان میرم میخونم

پریسا چهارشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:07 ب.ظ http://elmipsf.blogfa.com

مرسی چند تا پست با هم گذاشته بودی ممنون
خوب دیگه فکر کنم رسید به اون قضیه یه هفته هم گذشته دیگه
منتظر بقیشم...
مامانش خیلی داره بد تا میکنه ها اه لبجباز....:|:|

پریسا چهارشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:21 ب.ظ http://elmipsf.blogfa.com

آره حرفت منظقیه خو.....
منتظر ادامشم....

کتی چهارشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:59 ب.ظ http://marze-gomshode.blogfa.com/

تنهایی هایم را به گردن هیچ کس نمی اندازم! ...

گردن هیچ کس تاب این همه سنگینی را ندارد...!

پریسا پنج‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:46 ق.ظ http://elmipsf.blogfa.com

سلام بابا من که گفتم هدفم مسخره بوده....:))))
مرسی الان میرم میخونم....

فـآطِمه پنج‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:14 ب.ظ http://www.dokhtare-khordadi.blogfa.com

یه مدت که وبم بیای به فونتش عادت میکنی
اینهمه زحمت میکشم خوشگل میکنم فونتمو [قلب]
فکر نمیکنم همدیگرو بشناسیم [لبخند]

پریسا پنج‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:57 ب.ظ http://elmipsf.blogfa.com

آجی من هرکاری میکنم هر چی میزنم صفه 6 میره صفه 5 اصن باز نمیمنه صفه 6 رو چی کار کنم؟:((

پریسا پنج‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:58 ب.ظ http://elmipsf.blogfa.com

آها با اکپلورر باز کردم درست شد من برم بخونم
ممنون

پریسا پنج‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:04 ب.ظ http://elmipsf.blogfa.com

خونــــدم دیگه رسیدیم به زمان حال......
این پروانه هم چه قدر خواب میبینه ها......
میگم راستی متنتو یه ویرایش کوچیک بکن....:)
فدات
منتظر بقیشمــــ ـــ.

پریسا پنج‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:41 ب.ظ http://elmipsf.blogfa.com

عزیزم باشه الان میرم میخونم
در رابطه با نظرت هم ممنون

پریسا پنج‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:49 ب.ظ http://elmipsf.blogfa.com

یه سوال یعنی الان میخواد از احمد بگذره؟دیگه باهاش نباشه؟ آخه نذر اصلیش که این نبود.....گفت میام مشهد و کمک مالی میکنم که کرد از احمد میخواد بگذره؟
راستی انقدر زود میخوای رمان تموم کنی؟نمیدونم ایده ات چیه اما رمانو تموم نکن و ایده ات رو ادامه بده...
فدات
یا حق

فـآطِمه جمعه 27 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:51 ب.ظ http://www.dokhtare-khordadi.blogfa.com

" لبخَن ـد بزن "

بدون ِ هیچ چشم ـداشتی اَز دُنیـا

دُنیـا خودش روزی آنقَدر شرمن ـده میشود

کـه بـا تم ـام ِ سـاز هـایت "میرَقصَد

جابر جمعه 27 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:24 ب.ظ

سلام انشاالله به زودی در ورودی باب الجواد وسط صحن انقلاب حرم امام رضا باشی . دعا کن منم بطلبه آقا دلتنگ دلتنگم . راستی وبلاگم درست شد. التماس دعا.

در انتظار یار

پریسا شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:20 ق.ظ http://elmipsf.blogfa.com

سلام عزیز دلم پستتو خوندم نمیدونم چی میشه واقعا
یعنی میخواد از احمد بگذره؟بابا اصل نذرش یه چی دیگه بود....:(
عکس دومی بیشتر به تصور من از پروانه نزدیک بود
حالا کین اینا؟
راستی عزیزم میتونی لینک عکس نیما رو بهم بدی؟

پریسا شنبه 4 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 06:09 ب.ظ http://elmipsf.blogfa.com

سلام خوبی؟
پست بعدی رو کی میزاری؟
منتظرم آجی

پریسا یکشنبه 5 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 10:47 ق.ظ http://elmipsf.blogfa.com

سلام عزیزم پست پریروزتو خونده بودم فکر کنم ویرایش پستای 46 47 مربوط میشه به اون ایده ای که داشتی....الانم مامان پروانه قضیه رو به بابای پروانه گفته حالا نمیدونم قضیه چیه مامان احمد خواهر مامان پروانه میشده یا یه نسبتی که اینا محرم همند یا نمیدونم یه چیزی که به مامان احمد ربط داره یه حادثه ناگوار یه قول نمیدونمD:
منتظرم عزیزم

پریسا یکشنبه 5 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 03:02 ب.ظ http://elmipsf.blogfa.com

واییییییییییییییییی زهرا دارم دیوونه میشم چی گفدته باباش قضیه چی بوده؟؟؟؟؟؟حالا خوب شد شنود گذاشت وگرنه دیوونه میشدم من توروخدا زود پست بعدی رو بزار.....

پریسا دوشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 01:41 ب.ظ http://elmipsf.blogfa.com

گفتم اینا محرم همندا.....
زهرا یه سوال خوهر برادر شیری هیچ جوره نمیشه بتونن ازدواج کنن؟نمیشه نامحرم شن؟به سوالم نخند به خدا نمیدونم واسم سواله......
خوب الان چی میشه؟
خوب کاری کرد که رفت.....الان باید تنها باشه....اون احمدم تو فایل صوتی چه راحت میگه چشم با اینکه سخته اما چشم غلط کردی یکم داد و بیداد کن اون چه وضشه...خوشم نیومد از این بی تفاوتیش یعنی خیلی راحت تر از اون چیزی که باید برخورد کرد....

پریسا دوشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 08:33 ب.ظ http://elmipsf.blogfa.com

منم اعصابم به اندازه پروانه یا نرگس خورده
خوب کاری میکنه بره پیش نیما بهتره
حالا اونجاوقتی سر قبره کسیو میبینه؟؟

پریسا دوشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 08:35 ب.ظ http://elmipsf.blogfa.com

این پروانه با این اعصاب خراب چجوری آهنگای لینکین پارک رو گوش میده آدم بدتر روانی میشه

پریسا دوشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 08:50 ب.ظ http://elmipsf.blogfa.com

آزه معنیش میخورد بهش اما خو رو اعصابه
نه والا چیزی سراغ ندارم اون موقع باید تو سکوت فقط فک میکرد

پریسا دوشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 10:03 ب.ظ http://elmipsf.blogfa.com

سلام خوندم خوب حدسام خوب از آب درمیاد باید یکیو میدید کی بهتر از احمد
اون حرفایی که به احمد زد که چرا مقاومت نکردی و اینا خوب بود اینم که دستشو از دستش کشید و گفت چون از روعشقه و اینا خیلی حال کردم
حالا میره کجا؟ خونه صبا؟ اه اه نه اون که رو اعصابه البته شاید بره اونجا و بفهمه که واقعا دوست خوبیه و اشتبا در موردش قضاوت کرده شایدم بره خونه اونایی که شممال ویلا داشتن یه داداشه رو اعصاب داشت کی بودن اونا؟ حالا خونه یکی از اینا.... نمیدونم شایدم هیچ کدوم :)
خاظراتش و حرفاش با نیما رو هم دوس داشتم

پریسا سه‌شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 09:36 ق.ظ http://elmipsf.blogfa.com

آها اونا صبا اینا بودن..
خوبـــــــــ نیمدونم والا کسی به ذهنم نمیاد....خونه سمین اینا...
اصن شخصیت خاص دیگه ای تو ذهنم نمیاد

پریسا چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 09:05 ب.ظ http://elmipsf.blogfa.com

ااا راس میگی خونه قبلیشون اولین گزینه بود اما من یادم نبود اما خوب خود نرگس باید زودتر یادش میومد....ولی یه چیزی تو پست قبل آخرش نوشتی آها یادم اومد بعد تو این پست بعد این که دستش خورد به دسته کیلید و اون کیلید رو دید یاد خونه افتاد اون پست رو درست کن...
فدات
منتظر بقیشم....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد