فارغ التحصیلی

نمی دونم خوبه یا بد اما در عین حال خوشحالی چهار سال پر مشقت!!!! تموم شد ولی از طرفی هم ناراحتی که دیگه نمی تونی بیای دانشگاه و از همین الان دلت براشون تنگ شده. یه حس عجیبی دارم. فک کنم به خاطر اینه که حضورم تتو این دانشگاه با ورودی های 89 شروع شده و حالا دارم با 88یا تموم می کنم.

تو به من خندیدی

ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺯﻧﮕﻴﺪﻯ
ﻭ ﻧﻤﻰ ﺩﺍﻧﺴﺘﻰ
ﻣﻦ ﺑﻪ ﭼﻪ ﺩﻟﻬﺮﻩ ﺗﻮﻯ ﺟﻠﺴﻪ
ﮔﻮﺷﻰ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﻡ
ﻳﻚ ﻣﺮﺍﻗﺐ ﻃﺮﻓﻢ ﺗﻨﺪ ﺩﻭﻳﺪ
ﺷﻴﺊ ﺭﺍ ﺩﺳﺘﻢ ﺩﻳﺪ
ﻏﻀﺐ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻛﺮﺩ ﻧﮕﺎﻩ
ﮔﻮﺷﻰ ﻳﺦ ﺯﺩﻩ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺯﻣﻴﻦ
ﻭ ﻣﺮﺍ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻛﺮﺩ
ﺳﺎﻟﻬﺎ ﻫﺴﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﮔﻮﺵ ﻣﻦ ﺁﺭﺍﻡ،
ﺁﺭﺍﻡ
ﺯﻧﮓ ﻧﺎﻫﻨﺠﺎﺭ ﮔﻮﺷﻰ ﻫﺎ
ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ﺁﺯﺍﺭﻡ
ﻭ ﻣﻦ ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ ﻛﻨﺎﻥ
ﻏﺮﻕ ﺍﻳﻦ ﭘﻨﺪﺍﺭﻡ
ﻛﻪ ﭼﺮﺍ،
- ﮔﻮﺷﻰ ﺍﻡ ﺣﺎﻟﺖ ﺳﺎﻳﻠﻨﺖ ﻧﺪﺍﺷﺖ؟!

295

این جا آرامش دارد. گویا 2 و 9 و 5  که کنار هم قرار می گیرد آرمش وصف ناشدنی تمام وجودم را فرا میگیرد. عدد و اتاق که مهم نیست. کسانی که ابنجا هستند مرا ارام می کنند. به درستی که شرف یک مکان به اشخاصی است که در آنجا هستند!!!! خود مکان اهمیتی ندارد.

من عاشق این اتاقم به خاطر ساکنینش. نتک تکشان را دوست دارم.

دیری نمیپاید که دلتنگشان خواهم شد

و چه زود دیر می شود.